با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

مرز میان خواب و بیداری را
می‌شناسی ؟
همان نقطه‌ای که در آن
هنوز می‌توان
رویاها را به خاطر آورد
همان‌جاست که من
همواره تو را
به انتظار خواهم نشست
و دوستت خواهم داشت

جیمز متیو بری شاعر اسکاتلندی

مترجم : فرزاد فتوحی 

.....................................

محبوبم
شما را در خواب دیدم
‌سر و قد
صنوبر قامت و ماه طلعت

نزدیک‌تر شدم
ماه شده بودید
با آن لباسی که از نور بر تن داشتید
آمدید و رفتید
دور شدید و جای قدم‌هاتان سبز شد
با گل‌های صورتی
هر کدام یکی این هوا

محبوبم
من هم عازم شما بودم
ولی افسوس همچنان گلیم من کوچک است

به خویشتن گفتم
مبادا که پا از گِلیمت فراتر بگذاری

تا این گلیم و این قدم‌ها و این اشتیاق است
به شما نمی‌رسم

محمد صالح علاء

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.