با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

وقتی چشات بارونیه ستاره ویرونه میشه
انگار تموم آسمون دریای وارونه میشه

بغض تو وقتی میشکنه آیینه ی تو آه تو میشم
لکنت قلبم ببینم مات تو نگاه تو میشم

تو گریه میکنی و من تو اشک تو شعله ورم
سر تو روی شونه ی منه اما خودم در به درم

تو گریه میکنی و من ترانه میکنم تورو
برای گریه کردنم بهانه میکنم تورو

وقتی چشات بارونیه ستاره ویرونه میشه
انگار تموم آسمون دریای وارونه میشه

بغض تو وقتی میشکنه آیینه ی تو آه تو میشم
لکنت قلبم ببینم مات تو نگاه تو میشم

گریه ی تو برای شب اول رو سیاهیه
وقتی که میبینه چشات آخر بی گناهیه

تا ته قصه خوب من چیزی نمونده کم نیار
به ابروی خستگیات با اینکه سخته خم نیار

وقتی چشات بارونیه ستاره ویرونه میشه
انگار تموم آسمون دریای وارونه میشه

بغض تو وقتی میشکنه آیینه ی تو آه تو میشم
لکنت قلبم ببینم مات تو نگاه تو میشم

....................................................


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.