با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم


در نگاهت لیلی خود پیدا نکردم با خجالت از چشم تو گلایه کردم از خود چه بیخود میکند نگاه تو هی میبرد صبر مرا مجنونتم ای همنشین لیلی من یک دم ببین حاله مرا از دریا نترسانم که من در قلب تو جان میدهم دریا بشی زیبای من غرق نگاهت میشوم هی مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست توست من که به تو رو میزنم تنها به شوق دیدن تو دیوانه مرا به دست کی سپردی دیوانه رفتی مرا با خود نبردی دیوانه مرا به دست کی سپردی دیوانه رفتی مرا با خود نبردی این عشق شد زندان من این درد شد درمان من رویای تو پایان ندارد قلبم بلند پرواز شد از چشم تو آغاز شد ترسی از این طوفان ندارد از دریا نترسانم که من در قلب تو جان میدهم دریا بشی زیبای من غرق نگاهت میشوم هی مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست توست من که به تو رو میزنم تنها به شوق دیدن تو دیوانه مرا به دست کی سپردی دیوانه رفتی مرا با خود نبردی دیوانه مرا به دست کی سپردی دیوانه رفتی مرا با خود نبردی
............................................
جانم باش
نوش دارو بعد مرگ فایده نداره
جانم باش
رخ نمایان کن و این ماه شب تابانم باش
جانم باش
داد از دل
بی قرارت شدم ای فریاد از دل
صبر من رفته دگر بر باد از دل
داد از دل
داد از دل
دیوانه و دیوانه و دیوانه و مستم
غیر از تو و غیر از تو کسی را نپرستم
دل دست تو و مست تو و بسته به جانم
از عشقت حیرانم
دیوانه و دیوانه و دیوانه و مستم
غیر از تو و غیر از تو کسی را نپرستم
دل دست تو و مست تو و بسته به جانم
از عشقت حیرانم
تو ساغر عشقی
بال و پر عشقی
یک کوچه ی پیدا نشده توی بهشتی
رسوای زمانم
افتاده به جانم
عشق توئه عاشق کش شیرین زبانم
دلتنگ توام یار
در چنگ توام یار
مجنون قسم خورده ی دلتنگ توام یار
تو روح و روانی
آرامش جانی
عاشق تر از آنم که بگویم که بدانی
ای یار
جانم باش
نوش دارو بعد مرگ فایده نداره
جانم باش
رخ نمایان کن و این ماه شب تابانم باش
جانم باش
داد از دل
بی قرارت شدم ای فریاد از دل
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.