با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست

 سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

 تو یه رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی

 شدم خام عشقت چون مرا اینگونه می خواهی

 من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم

 ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم

 تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی

 نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی

 مرا دیوانه میخواهی ز خود بیگانه می خواهی

 مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه می خواهی

 شدم بیگانه با هستی زخود بیخود تر از مستی

 نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه می خواستی

 بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن

 شدم انگشت نمای خلق مرا درس عبرت کن

 بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق تر

 نمی ترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگر

 سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست

 سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.