-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 بهمن 1399 22:04
کاش الان کنارت بودم میلادت مبارک بهترینم بازوانت را به مستی حلقه کن برگردنم تا بلرزد زیر بازوهای سیمینت تنم چهره زیبای خود را از رخ من وا مگیر جز به آغوش چمن یا دامن من جا مگیر راز عشق خویش را آهسته خوان در گوش من جستجو کن عشق را در گرمی آغوش من من تورا تا آسمان ها من تو را تابیکرانها از زمین تا کهکشانها دوست دارم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 بهمن 1399 00:06
تو را بهسانِ قطرهی آبی نمیخواهم که عطشم را سیراب کنی تو را بهسان رودی از نمک میخواهم که هرگاه از تو سیراب شوم عطشم دوباره آغاز شود فاروق جدیده شاعر مصری مترجم : سیدمهدی حسینینژاد ................................ قول میدهم وطنات باشم پس به من قول بده پایتختام باشی به تو قول میدهم که کشتی آرزوهایت باشم و تو...
-
ولنتاین مبارک مریم زیباترینم
جمعه 24 بهمن 1399 22:04
از خانه بیرون بیا تا زیبا شود این شهر، تا درختهای دودگرفتهی خیابانِ پهلوی سابق دوباره جوانه بزنند و جویهای لبریز بطریهای خالی آب معدنی از نو طعمِ شیرین آبِ قنات را تجربه کنند ! تا آبی شود این آسمانِ خاکستری و تابلوهای نمایشگرِ آلودهگی هوا از خوشی به رقص در بیایند ! از خانه بیرون بیا ! بگذار نیمکتهای آن پارک...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 بهمن 1399 16:24
چند سال باید بگویَم که دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم تا یکلحظه کنارِ تو به خواب رَوَم نه به خوابِ تو خواب بگو! بگو که چند سال باید نبودنت را هق هقِ شبانههایِ گریه کُنم چند سال ندیدَنت را بغضِ ترانههایِ سایه چند بار حسرتِ روزهایِ نداشتنت را خیمه بگو، چیزی بگو هر آنچه که باشد، علاقهیِ عزیز علاقه جانِ من انگار...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 بهمن 1399 19:53
♬♩ مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت ♮♯ ♬♩ این شب سرد و غمگین غربت با وجود تو رنگ سحر داشت ♮♯ ♬♩ با تو این مرغک پر شکسته مانده بودی اگر بال و پر داشت ♮♯ ♬♩ با تو بیمی نبودش زطوفان مانده بودی اگر همسفر داشت ♮♯ ♬♩ هستیم را به اتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی ♮♯ ♬♩ مرگ دل ارزویت اگر بود مانده بودی اگر میشنیدی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 بهمن 1399 21:29
راه ها به اندازه مسافران شان مقصد دارند/ ما آدم ها را ایمان شان به هم می رساند/ درخت ها هم ایستاده سفر می کنند/ برای همین دریا به خاطرشان پرواز می کند.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 بهمن 1399 00:57
اشتباه نکن نه زیبایی تو نه محبوبیت تو مرا مجذوب خود نکرد تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی من عاشقت شدم شمس لنگرودی ......................... دوستم داشتهباش… و نپرس چگونه و در شرم درنگ نکن و تن به ترس نده بیشِکوه دوستم داشتهباش نیام گلایه دارد که به پیشوازِ شمشیر میرود؟ دریا و بندرم باش وطنم وَ تبعیدگاهم آرامش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 بهمن 1399 22:56
با من عهدی ببند که تاریکی پیش رویم نگُسترانی با من عهدی ببند که با یخبندان راه بر من نبندی تا من نیز عهدی ببندم با تو که لب به اعتراف گذشته ام بگشایم پیش از چشمانِ تو از جامِ بنفشه ایِ چشمانی دیگر پیاله ها سر کشیده ام پیش از نامه های تو زلفِ خیلی نامه ها را شانه کرده ام پیش از سینه ی تو بسیاری سینه ها دسته گلِ هوسِ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 بهمن 1399 22:27
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست تو یه رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی شدم خام عشقت چون مرا اینگونه می خواهی من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی مرا...
-
روز زن مبارک ای یار دیرین
دوشنبه 13 بهمن 1399 21:07
گر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت دهانت جوجههایش را پریدن گر بیاموزد کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 بهمن 1399 22:36
نفهمیدی که عشق و جان منی جان که چه گویم جهان منی نفهمیدی که بر دلم چه گذشت تو قرار دل بی قرار منی نفهمیدی که عشق و جان منی جان که چه گویم جهان منی نفهمیدی که بر دلم چه گذشت تو قرار دل بی قرار منی خدا نکند یادت بیارد خدا نکند قلبت بخواهد مرا هر زمان هر جا ببیند خدا نکند عشقت بمیرد عشقت بمیرد نفهمیدی که عشق و جان منی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 بهمن 1399 00:29
عشقِ من چو کاجی باشکوه است نه به وقت خزان برگ میریزد و نه در زمستان سر خم میکند .................. بخاطر تو زندگی خواهم کرد و روزی روی برگ برگِ تمام شقایق ها خواهم نوشت که تو با تمام نبودنت هم زیباترین دلیل زندگی هستی ................................. چه کسی احساست را ترو خشک می کند اشکت را درمیآورد بعد پاک می کند...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 بهمن 1399 00:28
مریم به خلخال می روم تلاشم را کرده ام توکل بر خدا دعایم کن
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 بهمن 1399 01:43
در نگاهت لیلی خود پیدا نکردم با خجالت از چشم تو گلایه کردم از خود چه بیخود میکند نگاه تو هی میبرد صبر مرا مجنونتم ای همنشین لیلی من یک دم ببین حاله مرا از دریا نترسانم که من در قلب تو جان میدهم دریا بشی زیبای من غرق نگاهت میشوم هی مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست توست من که به تو رو میزنم تنها به شوق دیدن تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 بهمن 1399 23:09
باز میونه ما صد هزار تا کوه فاصلست فاصله رو بردار عزیز میخوام این شبا که شبای دلتنگیه بشه شب دیدار عزیز تو گلی و من خار عزیز دلمو به دست آر عزیز آخ که دله من تنگ شده واسه شب دیدار عزیز واسه شب دیدار عزیز دستای تو گلخونمه چشمای تو میخونمه وقتی شب مستیم گذشت دیگه همه هستیم گذشت آره دیگه نابودتم خسته ی تب آلودتم واسه دل...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 بهمن 1399 22:54
اگر گمان میبری برخی چیزها را برای تو مینویسم در اشتباهی همهچیز را برای تو مینویسم ......................................... بی تو زندگی کنم یا بگردم ؟ همین که باشی همین که نگاهت کنم مست میشوم خودم را میآویزم به شانهی تو با تو اول کجاست ؟ با تو آخر کجاست ؟ از نداشتنت میترسم از دلتنگیت از تباهی خودم همهاش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 بهمن 1399 15:55
تو بیا ای یار دیرین تو بیا ای شور شیرین که به صحرا ها و دریاها بباریم تو بیا ای باد و باران به تن خشک خیابان شاخه ای از باغ فرداها بکاریم تو بیا باهم دوباره در شب سرخ ستاره آسمانی از کبوتر ها بپاشیم تو بیا ای خنده دور در صحرگاهان پر نور سرخوش و خندان لب و دیوانه باشیم تمام کهکشان نشانه از تو دارد زمان بدون تو سر گذر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 بهمن 1399 15:34
گفتم این آغاز پایان ندارد عشق اگر عشق است آسان ندارد گفتی از پاییز باید سفر کرد گرچه گل تاب طوفان ندارد آن که لیلا شد در چشم مجنون هم نشینی جز باران ندارد گفتم این آغاز پایان ندارد عشق اگر عشق است آسان ندارد آن بهاران کو آن روزگاران کو زیر باران آن حال پریشان کو باز آن من آسیمه سر بی بال و بی پر مانده جای تنهایی در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 بهمن 1399 20:05
پاسبان حرم دل شده ام، شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارد دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی که کند بیدارم ... یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن ترسم کــــه بوی نسترن مست است هشیارش کند پـــــروانه امشب پر مزن انــدر حــــریم یار من تـــرسم صــدای شهــپرت قدری دل آزارش کند پیـــــراهنی ازبرگ گــل...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 بهمن 1399 17:10
شبای رفتنه تو شبای بی ستاره ست ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پاره ست با هر نفس تو سینه بغضه تو تو گلومه با هر کی هر جا باشم عکسه تو روبرومه آخ که چقدر تنگه دلم برای اون شبامون کاشکی که اون عشق بشینه دوباره تو دلامون چی میشه برگردی بازم به روزای گذشته؟ هوای پاییزی چرا تو عشقه ما نشسته؟ شبای رفتنه تو شبای بی ستاره ست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 دی 1399 22:18
منتظرم شبیه یک آهنگ قدیمی در آرشیو رادیو زنگ بزن بگو که میخوای مرا بشنوی... ............................... فکر کنم به بوی عطر تو حساسیت دارم همین که در ذهنم می پیچد از چشمم اشک می آید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 دی 1399 14:24
تنها دلخوشیم دیدن عکس پروفایلت بود که آنرا هم برداشتی چاره ای نیست به عاشقانه نوشتن و بازدیدها از بلاگ دلخوشم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 دی 1399 19:03
دلم خوش بود به اینجا سر می زنی اکنون که دیدم نیاودهد ای امروز برای خودم بارها و بارها الکی بلاگ را نگاه می کنم تا امار بالا دیده شود الکی باور کنم امده ای
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 دی 1399 19:00
دوست داشتنِ تو در وجود من است خاکش ، آبش ، نورش زندگی و خیالش با عشق با هم آمیخته است تو همچو نفسی هستی که در جانم همان سویی هستی که در چشمم همان تپشی هستی که در قلبم و همان فکری هستی که در سرم جریان دارد محبوب من به هرچه بیندیشم به تو فکر میکنم به هرچه مینگرم تو را میبینم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 دی 1399 17:56
بعد از هر زخم تازهای برمیگردی و هربار عزیزتر از قبل هربار عمیقتر از قبل غادة السمان مترجم : احمد دریس ............................... تو را به تمامِ زبان های دنیا دوست داشته ام و این به زبانِ خودمان یعنی تو دوستم نداشتی کامران رسول زاده ........................... به سوی تو بازمیگردم در را باز نکن آغوش بگشا جوزف...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 دی 1399 23:24
حالمان بد نیست غم کم میخوریم کم که نه هرروز کم کم میخوریم آب میخواهم سرابم میدهند عشق میورزم عذابم میدهند خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب؟ خنجری بر قلب بیمارم زدند بیگناهی بودم و دارم زدند سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شب داد آمد و بیداد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشهام تیشه زد بر ریشه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 دی 1399 18:44
به هرجا که نگاه میکنم تو را میبینم، تصویر تو تنها چیزیست که چشمهایم باور میکند. دستان لرزانم را دراز میکنم تا صورت مهربانت را لمس کنم، اما تصویرت به یکباره محو میشود و من به یاد میاورم که تو در کنار من نیستی . چشمانم را آرام میبندم، صدایت در گوشم میپیچد. طنین خنده هایت همه جا را پر میکند. بی اختیار لبخند میزنم، ولی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 دی 1399 22:06
بار ها و بارها فقط این شعر وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 دی 1399 01:06
هر بار که تو عاشق شوی پیامبری به دنیا خواهد آمد جهان از بی عشقی ست که کافر شده است اگر می خواهید مردگان زنده شوند و بیماران شفا یابند باید که شربت دوست داشتن به ایشان بدهید آدم ها از بی عشقی است که بیمار می شوند آدم ها از بی عشقی است که می میرند ایمان نام دیگر عشق است و مومنان همان عاشقانند این را پیامبری به من گفت که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 دی 1399 20:42
نزدیک ترین به من دورترین به من ست بی کنارش چنانم که پروانه ای گل اش را چیده باشند پرویز صادقی ........................................... شعریم و نمی خوانیم، شوقیم و نمی خواهیم چشمیم و نمی بینیم، سبزیم ولی زردیم این فصل پریشان را برگی بزن و بگذر در متن شب بی ماه، دنبال چه می گردیم؟ بیداری رویایی، دیدی که حقیقت داشت ما...