-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 اردیبهشت 1394 23:59
در زندگی هیچ چیز بیشتر از بد فهمیده شدن و سوء تفاهم از درونیات انسان ادمی را عذاب نمی دهد بخش مهمی از خود خوری های ما انسانها به خصوص در جوامعی که یاد گرفته ایم خود را سانسور کنیم صرف این می شود که ای وای این حرف را اشتباه گفتم و نکند مرا اشتباه بفهمند و بار روانی بی خود و بی جهتی از این داستان برای خود می سازیم درست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1394 20:25
بعضی چیز ها جای تاسف دارد بعضی موضوعات دیگر در حدیست که باید از بشریت عذر خواهی کرد مثلن کشتار سگ ها در شیراز یا نمی دانم موضوع روز شدن زندگی یک دلقک به نام فرزاد حسنی و همسرش ازاده نامداری برای مردم یک سرزمین یا ملتی که جوانان لایقش می توانند پل زیبایی چون پل طبیعت بسازند ولی خیلی از روشنفکرانش که داد و بیداد کوروش و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394 20:01
سلام مریم عزیز انسانهای درگیر با عقده های خود زندگی را هم برای خود هم برای دیگران نا امن می کنند این انسانها چون نه احساس برایشان اهمیت دارد نه عقاید مخالف دیگران و با جهلی عمیق بزرگ می شوند مدام در حال پایش و بررسی زندگی دیگران هستند تا شکست انها را ببینند یا نا امیدی هایشان را تا ذهنیت بیمارشان به زندگی را پیش خود و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 فروردین 1394 19:55
بادها درگذرند باید عاشق شد و خواند باید اندیشه کنان پنجره را بست و نشست پشت دیوار کسی می گذرد، می خواند باید عاشق شد و رفت چه بیابانهایی در پیش است رهگذر خسته به شب می نگرد می گوید : چه بیابانهایی! باید رفت باید از کوچه گریخت پشت این پنجره ها مردانی می میرند و زنانی دیگر به حکایت ها دل می سپرند پشت دیوار دریاواری...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 فروردین 1394 13:57
امشب از آسمان دیدهی تو روی شعرم ستاره میبارد در زمستان دشت کاغذها پنجههایم جرقه میکارد شعر دیوانهی تبآلودم شرمگین از شیار خواهشها پیکرش را دوباره میسوزد عطش جاودان آتشها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست شب پر از قطرههای الماس است از سیاهی چرا...