با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

یک  روز مانده به تولدت

 مریم 

اینبار می خواستم از چندین شاعر به نام

شعر وام بگیرم برای سرودن چشمهایت

اما ندیدم شاعری انچنان چیره دست

که بتواند زیبایی چشمانی مانند چشم تورا بسراید

البته و صد البته که

چشمانی نبوده است تا این شاعران از ان الهام بگیرند


همه وجودم

نور دو دیده ام

مالک لحظه هایم

مالک همه وجودم

مریم نازنینم

.

.

.

 به خدا سیر نمی شوم از اینگونه تکرار کردنها

بازهم بگذار بگویم

 نازینیم

بهترینم

همه وجودم

جانم

عمرم

.

. چه حالم خوب شد

تکرار اینها حالم را خوب می کند


مریم

بسیار دوستت دارم




نازنینم

ولنتاین روز عشاق است

روز عشق است و در این روز

بهتر از عشق سختن گفتن چیزی نیست

به راستی عشق چیست ؟ در کجای زندگی بشر بوده است

مریم

عشق از نو ساختن است

با ویرانی عشق را سازگاری نیست

عشق را با عدالت اجباری ، آرمان خواهی جاهلانه  و جنگ سازگاری نیست

عشق عفو است

بخشودن است

عشق احترام به فردیت و آزادی است

نه خود را فداب دیگری ساختن

بلکه در کنار هم ساختن است

ساختن بنایی انچنان محکم

که هیچ جاهلی

هیچ حسود و بد خواهی

یاریا ویران ساختن انرا نداشته باشد

بهترینم

برای من عشق تو هستی

زندگی هم تو هستی

زیرا تمامی تعاریف من از زندگی را دوباره ساختی

نازنینم

بهترینم

معشوقه ام

مریم بی نظیرم

روزعشق مبارک 

نتیجه تصویری برای ‪valentain‬‏

نازنینم

مهربانم

فقط یک هفته مانده به تولدت

مریم تنها تکراری دوست داشتنی دنیا برایم

تکرار  ( دوستت دارم مریم ) است

تنها عادتی 

تنها وابستگی که از ان نمی هراسم

عادت به عشق توست

وابستگی به چشمانت است

هفته بعد تولد کسی است که با بودنش در این دنیا

با گره خوردن سرنوشتش با من

عاقبت و سرنوشت مرا پر از خیر و مهربانی و عشق ساخت

میلادت مبارک بهترینم

نتیجه تصویری برای عشق توست

نازنینم

تا انجایی که یادم می آید هیچ وقت نتوانستم آنچنان که شایسته توست

برایت تولدی را بگیرم

و یا به موقع تبریک بگویم

همیشه یک روز دیرتر

نمی دانم

مشکل از من است

که ذهنم در برابر برخی مسائل اینچنین واکنش نشان میداد یا هر چیز دیگر

اما در میان بسیای از چیزهایی که به من یاد دادی

یاد گرفتم باید با تمام وجودم قدردان

مهربانی هایت باشم

شاکر و قدردان این حجم بزرگی از مهربانی های تو

مریم

بهترینم

ممنونم که زنگارهایی این چنینی را از ذهن من زدودی

و شفافیت و زلایی خود را به من نیز یاد دادی

بهتر است بگویم هدیه دادی

سپاسگذارم بابت همه مهربانی ها در طی این سالها

از هم اکنون میلادت مبارک

بانوی زیبایم

نتیجه تصویری برای زیبایم

بقچه قندم

نفسم

خانومم

مهربونم

مریمم

ترانه وار می خواهم صحبت کنم

چشات دیونه ام کرده

ناز و ادات مستم کرده

من غریب تو این شهر 

دیگه ترسی ندارم با بودن تو

چون وقتی می بوسمتگتمامی احساس غریبی ام از بین می رود

می خوام پرمده لب پنجره تو باشم

پرده ها  هرچه قدر هم محکم بکشی

من نمی رم

می ایستم 

تا نگات کنم

خورشید از پشت پنجره تو طلوع می کند

نازینیم

دلگیر نباش

امید وار باش

جنون این مردمان نیز پایان می بابد

دیوار جهل این سرزمین که بالاتر از دیوار برلین نیست

با امید

با عشق این دیوار بتونی می شکنیم

مهربانی را

عشق را

شادی و پایکوبی را

در این شهر همه گیر می کنیم

 حمید مصدق زیبا می گوید :

و تو

آن شعر محالی که هنوز

با دو صد دلهره در حسرت آغاز توام

چشم بگشای و مرا باز صدا کن

ای عشق"

که من از لهجه ی چشمان تو 

شاعر بشوم

و تو را سطر به سطر

و تو را بیت به بیت

و تو را عشق به عشق ...

شاید این بار تو را پیش تو 

با مرگ خود آغاز کنم ...


نتیجه تصویری برای دیوار برلین و عشق