با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

یک  روز مانده به تولدت

 مریم 

اینبار می خواستم از چندین شاعر به نام

شعر وام بگیرم برای سرودن چشمهایت

اما ندیدم شاعری انچنان چیره دست

که بتواند زیبایی چشمانی مانند چشم تورا بسراید

البته و صد البته که

چشمانی نبوده است تا این شاعران از ان الهام بگیرند


همه وجودم

نور دو دیده ام

مالک لحظه هایم

مالک همه وجودم

مریم نازنینم

.

.

.

 به خدا سیر نمی شوم از اینگونه تکرار کردنها

بازهم بگذار بگویم

 نازینیم

بهترینم

همه وجودم

جانم

عمرم

.

. چه حالم خوب شد

تکرار اینها حالم را خوب می کند


مریم

بسیار دوستت دارم




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.