با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

نازنینم

میخواهم گریه کنم

مگر می توان در این شرایط خندید

مریم بانویم

روزگاری شده است

که به هرکس می روی

پر از دردهاست

همسایه درمند است

خانواده دردمند است

رهگذر خیایان دردمند است

میتوان خندید؟


مهربانم

پیش از تو

تمام شب هایم یکسان بود

تمام روزهایم یکسان بود

 وجودم کم کم

به این درد عادت می کرد

 تا زمانی که تورا دیدم

با ان مانتو طوسی رنگ

بر سر تپه

دیگر

این باورم که زندگی یک بازیست

در ذهنم فرو ریخت

با بودن تو

زندگی یک بازی نیست مریم

زندگی خود واقعی است

واقعیتی به نام عشق

 بهترینم

به  تو می گویم

گلم

اما این گل بخواهد هم نمی تواند

پرپر شود در کنار من

چون من با تمام وجودم

حتی اگر شده به بهای جانم

انرا با طراوت نگه میدارم



تمام وجودم

در این قلب شکسته ام

تنها دلیل بودنم هستی

بدون تو نمی توانم باشم

فرو میریزم

غیب می شوم در دل این ماجرای زندگی

نمی توانم زندگی کنم






من شاعر نیستم
من تنها کلماتی را می دانم
که نام تو را دارد
و آنها را ردیف می کنم به نشانه تو
شب را دوست دارم چون آغوش تو را دارد
صبح را دوست دارم
چون بیداری تو را دارد
از رنگهایی خوشم می آید
که رنگ چشمان توست
رنگ آرامش تو
من شاعر نیستم
تنها کلماتی را

که به تو ربط دارد می شناسم
و آنها را کنار هم می گذارم
تا دیگران بخوانند و
عاشق شوند.

....................................

ت های تو

یادگاری هایی شگفت انگیزند

از سکونت ماه بر خاک

وقتی زندگی تاریک می شود

به دست های تو فکر می کنم

وقتی کارها گره می خورند

درها باز نمی شوند

به دست های تو فکر می کنم

 دست های تو

بال هایی منند

برای فرار از زمین در روز مبادا

به دست های سفید تو فکر می کنم!

................................................

معنای زنده بودن من، با تو بودن است.
نزدیک، دور
سیر، گرسنه
رها، اسیر
دلتنگ، شاد
آن لحظه ای که بی‌ تو سر آید مرا مباد!

مفهوم مرگ من
در راه سرفرازی تو، در کنار تو
مفهوم زندگی‌ است.

معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.

لحظاتی اتفاق می افتد که دوستان دیگر دوست نیستند. یکی از آن لحظات پیچیده لحظه قیامت است که روز برملا شدن رازهاست. در همین دنیا هم لحظاتی اتفاق می افتد که کسانی که به ظاهر دوست هستند، در چنین روزی به دشمنی می افتند چون زمینه دوستی و محبت از بین رفته است. وقتی روابط بر اساس ظلم باشد، به ظاهر برادرانه است اما در باطن رشته پیوندها بر اساس ظلم و اجحاف است. از همین جاست که ما به امام علی تشبه می کنیم که البته کار دشواری است. امام علی می فرماید که: «لو احبنی جبل لتهافت». این چه دوستی است که اگر کسی به آن تشبه کند وجودش متلاطم می شود