با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

وحشتناک دوستت دارم
اگر هر بار که به تو فکر می‌کنم
گلی شکفته می‌شد
تمام بیابان‌ها آکنده می‌شدند از گل
می‌توانم نفس کشیدن را از یاد ببرم
اما اندیشیدن به تو را هرگز
عشق‌های بزرگ را نه می‌توان دید
و نه می‌توان لمس کرد
که تنها با قلب حس می‌شوند
عشق چیزی برای بخشیدن ندارد الا خودش
عشق چیزی نمی‌پذیرد الا از خودش
عشق نه فرمانده است و نه فرمان‌بر 
عشق برای عشق کافی‌ست
هر آن‌جا که عشق رفت برو
 
جبران خلیل جبران  

با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست همچنان دل من مهربان توست.

محبوبم!

به من بگو پاییز

به انتقام کدام بهار

اینگونه بر شاخه های جوان‌مان

شبیخون زده است؟

محبوبم!

چرا گریه هامان بند نمی آید؟

چرا اینهمه باران

آتش افتاده بر گندمزارمان را خاموش نمی کند؟

مگر پاییز چند فصل است؟

بگو آفتاب 

کجای قصه خواب مانده است

که این شب غمناک اینقدر طولانی ست

بگو تا بیدار شدن از این کابوس

چند فصل دیگر باید

بر شانه های نمناک هم چکه کنیم؟


"بهرام محمودی"

دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام

نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام

 

از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار

کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام

........................................

 

آخر نگهی به سوی ما کن

دردی به ارادتی دوا کن

بسیار خلاف عهد کردی

آخر به غلط یکی وفا کن

ما را تو به خاطری همه روز

یک روز تو نیز یاد ما کن

این قاعده خلاف بگذار

وین خوی معاندت رها کن

برخیز و در سرای در بند

بنشین و قبای بسته وا کن

آن را که هلاک می‌پسندی

روزی دو به خدمت آشنا کن

چون انس گرفت و مهر پیوست

بازش به فراق مبتلا کن

سعدی چو حریف ناگزیر است

تن درده و چشم در قضا کن

شمشیر که می‌زند سپر باش

دشنام که می‌دهد دعا کن

زیبا نبود شکایت از دوست

زیبا همه روز گو جفا کن

 

 

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم

یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم

شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی
تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد
گل میدهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌های دور
آیینه‌ای رو به توام ، اما کنارت نیستم

دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست

اصلا منی در کار نیست ، امن ام حصارت نیستم.


خاطراتت به تن خسته ی رویاست هنوز

ذهنِ بیچاره پر از درد و معماست هنوز


غزل از شوقِ رسیدن هوس شعر نمود

ولی از دوری تو شعر به یغماست هنوز


آتشت شعله شد و خرمن جانانه بسوخت

شعله های غمِ دل حسرت فرداست هنوز


تا کجا آه کشم، آه به جایی نرسد

سینه ی سوخته را شورش لیلاست هنوز


من پر از شعر جنونم غزلم باده ی غم

دفتر شعر پر از نامِ تو زیباست هنوز


عطر جادوی نگاهت، عطش وصل نمود

چشمه چشم من از باده ی دریاست هنوز


قدمت خوش تو اگر سوی دلم باز آیی

رخ جانانه ی تو حاکمِ اینجاست هنوز


در تب و تاب رفتنم به فکر راهی شدنم

تو ای همیشه همسفر مرا شناختی تو اگر

مرا پس از من بنویس به هر کس از من بنویس

ای تو هوای هر نفس هر نفس از من بنویس

مرا به دنیا بنویس همیشه تنها بنویس

به آب و خاک ، آتش و باد برای فردا بنویس

تو جان من باش و بگو به یاد من باش و بگو

میلاد من باش و بگو جانان من باش و بگو

نفس اگر امان نداد روی خوشی نشان نداد

رفت و دوباره برنگشت مرا دوباره جان نداد

دست و زبان من تو باش نامه رسان من تو باش

حافظه ی تبار من نام و نشان من تو باش

بگو حکایت مرا قصه ی هجرت مرا

توشه ای از غزل ببخش راه زیارت مرا

تو جان من باش و بگو جانان من باش و بگو

به یاد من باش و بگو میلاد من باش و بگو

نفس اگر توان نداد مرا دوباره جان نداد

به این همیشه ناتمام ، زمان اگر امان نداد

تو جان من باش و بگو زبان من باش و بگو

بر سر گلدسته ی عشق اذان من باش و بگو

بگو که مثل من کسی به پای عشق سر نداد

از آن سوی آبی آب خبر نشد خبر نداد

تو جان من باش و بگو به یاد من باش و بگو

میلاد من باش و بگو جانان من باش و بگو .....

شوق دیدار توام هست
چه باک
به نشیب آمدم اینک ز فراز
به تو نزدیک ترم، می دانم
یک دو روزی دیگر
از همین شاخه لرزان حیات
پرکشان سوی تو می آیم باز
دوستت دارم
بسیار هنوز.

  

ای کاش می توانستم بگویم

که با من چه می کنی

تو جانی در جانم می آفرینی

تو تنها سببی هستی

که به خاطر آن

روزهای بیشتر

شب های بیشتر

و سهم بیشتری

از زندگی می خواهم

تو به من اطمینان می دهی

که فردایی وجود دارد.


♫♫منو درگیر خودت کن
 تا جهانم زیر و رو شه! 
♫♫تا سکوت هر شب من
 با هجومت رو به رو شه… 
♫♫بی هوا… بدون مقصد… 
سمت طوفان تو میرم 
♫♫منو درگیر خودت کن
تا که آرامش بگیرم 
♫♫با خیال تو هنوزم
مثل هر روز و همیشه 
♫♫هر شب حافظه ی من
پر تصویر تو میشه… 
♫♫با من غریبگی نکن
با من که درگیر توأم… 
♫♫چشماتو از من برندار
من مات تصویر توأم 
♫♫با من غریبگی نکن
 با من که درگیر توأم… 
♫♫چشماتو از من برندار
من مات تصویر توأم
♫♫… من مات تصویر توأم… 
تو همین جایی همیشه
♫♫با تو شب، شکل یه رؤیاست 

کنار تو چه آرومم چه آرومی کنار من تو چشمای تو آرومه چشای بیقراره من تو میفهمی که خوشحالم تو میفهمی دلم تنگه تو میدونی که خوابه من کدوم شبهاست که بیرنگه تو مثله آسمون ساده مثه پرواز آزادی مثه دل بستگی امنی مثه لبخند آبادی کنار تو چه آرومم چه آرومی کنار من تو چشمای تو آرومه چشای بیقراره من تکست آهنگ کنار تو معین یه پروانه ام که تویه باد میخوام تو دست تو جا شم میخوام وقتی که دلگیرم تو آغوشه خودت باشم میخوام وقتی دلت تنگه غمت رو شونه هام باشه اگه اشکی تو چشماته مسیرش گونه هام باشه کسی جز تو نمیتونه منو عاشق کنه هم درد کسی جز من نمیتونه تو رو عاشق کنه برگرد کنار تو چه آرومم چه آرومی کنار من تو چشمای تو آرومه چشای بیقراره من

داری میری از خونه ی آرزو جدا میشم از تو چه آواره و کنارت نمیزارم از زندگیم

برو زندگی کن بزارم کنار پی آرزو های بعد از منی منم غصه هامو به دوش میکشم

بتونم از عشقت بمیرم ولی نمیتونم عشق یکی دیگه شم

واست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت

واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت

به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنم

اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم

اگه بعضی وقتا دلت تنگ شد یه گوشه مثل من فقط گریه کن

رو اون نامه که تشنه حرفته به جای نوشتن فقط گریه کن

همینکه دلم با توئه کافیه نمیخوام بدونم دلت با کیه

من آلوده ام اما نجاتم نده که آلوده بودن به تو پاکیه

واست بهترین هارو میخوام چون واسه اولین بار فهمیدمت

واسه آخرین بار عاشق شدم واسه اولین بار بخشیدمت

به امید رویای بوسیدنت به عشق تو چشمامو خواب میکنم

اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم تو رو انتخاب میکنم

من دلم با موندنه ، که ادامه میدمت

تو به چی شک داری؟ اینجوری نبینمت

میتونیم برگردیم ، اگه این راه بَده

اگه نه تا پیشمی ، به دلت بَد راه نده

مثِ هر رابطه ای ، نه سیاه بود نه سفید

اما این علاقه رو چجوری میشه ندید

رویِ احساسم بهت مگه میشه پا گذاشت

هیشکی اندازه ی من موندنو باور نداشت

♫♫♫♫♫♫

من هنوز کنارتم از دو راهی بگذریم

به تو ثابت میکنم ، از همه مهم تری

اگه هرجا بعد از این مطمئن نبینمت

تو به هر راهی بری من ادامه میدمت

مثِ هر رابطه ای ، نه سیاه بود نه سفید

اما این علاقه رو چجوری میشه ندید

رویِ احساسم بهت مگه میشه پا گذاشت

هیشکی اندازه ی من موندنو باور نداشت

مثِ هر رابطه ای ، نه سیاه بود نه سفید

اما این علاقه رو چجوری میشه ندید

رویِ احساسم بهت مگه میشه پا گذاشت

هیشکی اندازه ی من موندنو باور نداشت