با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

از دست های تو

کارهای خارق العاده ای بر می آید

همانجا که هستی، بمان

اجازه‌ بده شعرها از من برایت بنویسند

اجازه بده برایت بخوانم،

تا چه اندازه‌ از بَدوِ دوست داشتنت

پیراهنِ فصل ها

زیباتر شده است.

کنارِ لبانت، کناره می‌گیرم

وَ تمامِ حرف‌های دلم را

از دهان‌ات می‌شنوم

در فاصله‌ی پیشانیِ تو

تا سایه‌ات

جنگلِ سبزی‌ست

که پرنده‌های من

آنجا آرام می‌گیرند.

 

سید محمد مرکبیان

....................................

نه مرادم، نه مریدم
نه کلامم، نه پیامم
نه سلامم، نه علیکم
نه سپیدم، نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی، نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی و تو دانی

نه سمایم، نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته و

نه برده ی دینم

نه چنان چشمه آبم، نه سرابم

نه برای دل تنهایی تو جام شرابم

نه گرفتار و اسیرم

نه سفیرم، نه فرستاده پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم، نه بهشتم

نه چنین بوده سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم و نه نوشتم ...

بلکه؛ از صبح ازل با قلم نور نوشتند:

 

حقیقت نه به رنگ است و نه بو
نه به های است و نه هو
نه به این است و نه او
نه به جام و نه سبو

گر به این نقطه رسیدی...

به تو آهسته و سر بسته و در پرده بگویم

تا کسی جز من و تو نشنود این راز گهربار جهان:


آنچه گفتند و سرودند
تو آنی، خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی، تو همانی ...

که همه عمر به دنبال خودت، نعره زنانی و ندانی

و ندانی و ندانی
که تو آن نقطه ی عشقی و تو اسرار نهانی

همه جایی تو نه یک جا، همه پایی تو ...

نه یک پا
همه ای، با همه ای، بی همه ای، همهمه ای تو
تو سکوتی، تو خود باغ بهشتی، ملکوتی

تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
به تو سوگند

گر این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
در همه افلاک خدایی ...
نه که جزیی تو

نه چون آب در اندام سبویی، خود اویی


به خود آ

تا به در خانه ی متروکه‌ی هر عابد و زاهد

به گدایی ننشینی و
به جز روشنی و شعشعه ی پرتو خود هیچ نبینی و
گل وصل بچینی

به خود آی ...
"علی حیدری"

از مجموعه "بوی نور" ، انتشارات پژوهه ، 2002

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.