با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

سلام مریم

شاعر زیبا گفته است

از دیو ودد ملولم و انسانم ارزوست

در کتاب انسان شناسی کنراد آمده است که قبایلی در ملانزی وجود دارند که برای خودشان باند فرودگاه و برج  مراقبت و حتی با قوطی های کنسرو بی سیم ساخته اند به امید انکه هواپیماهایی کع قبلن برای انها مواد غذایی می اوردند دوباره بیایند و مواد غذایی را بین انها توزیع کنند

این ماجرا حکایت علوم انسانی ما و بهتر است بگویم کل زندگی ما ایرانیان است که به خیال خودمان باند های فرودگاه و برج های مخابرات داریم از توهماتمان و انتظار داریم هواپیمای مدرنیته به زودی امدادی به ما برساند و مارا از این گرسنگی فرهنگی نجات دهد

مریم نازنینم

نه اینکه بخواهم خود را تافته جدا بافته ای ببینم اما خود خواهی ها و داستانهای دور و دراز انسانها بسیار مرا عذاب می دهد

یاد شعر سهراب می افتم که می گفت :

قایقی باید ساخت

دور باید شد از این خاک غریب


بزرگترنی ترسم این روزها اینست که مبادا منهم روزی مانند انهایی بشوم که اکنون انتقادشان می کنم

 هیچکس باور نداشت که روزی اخلاق و ادب و معرفت در این سرزمین 

این چنین مورد معامله ی خود خواهی انسانها واقع شود


چاره ای هم نیست

مهمانت می کنم به یک ضیافت از کتاب شازده کوچولو که من هنوز هم منتظرم انرا برایم بخوانی :

 

شازده کوچولو: اهلی کردن یعنی چی؟

 روباه: چیزی ست که پاک فراموش شده..

معنی اش ایجاد علاقه کردن است …

 

"آنتوان دوسنت اگزوپری"

 ........................................

روباه گفت:

انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند

اما تو نباید فراموشش کنی

تو تا زنده‌ای

نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی!...

 

"آنتوان دوسنت اگزوپری"

...................................

شازده کوچولو پرسید:

از کجا بفهمم وابسته شدم؟

روباه جواب داد:

تا وقتی هست نمی فهمی!

 

"آنتوان دوسنت اگزوپری"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.