با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

ک اتومبیل را حتی در ایران یک بار در سال معاینهء بدنی می کنند تا از سلامتی و ناسلامتی او به موقع باخبر شوند، و من در حیرتم که چرا افراد جامعه را، خانواده ها را، فرزندان معصوم را، چگونه زندگی کردن آنها را دولت و سیستم و نظام درمانی کنترل نمی کند!؟ چرا سلامتی ما انسانها برای دولت های تازه به دوران رسیده مهم نیست!؟

چرا هر شش ماه و در بعضی کشورها هر سال یک بار کنترل دندانپزشکی اجباری است، اما کنترل سلامتی روح و روان و نوع زندگی خانواده ها متداول و معمول نیست!؟ روانشناس های ما چاره ای ندارند جز آنکه این مهم را به باور خود و به گوش دست اندرکاران برسانند، که این اختلالات در سیاست نیز نفوذ کرده و سیاست را هم آلوده می کند.

درست است که خودشناسی با تغییر و تمرکز خود فرد روی خودش حاصل می گردد، اما اوضاع ما از خودشناسی فراتر رفته و تبدیل به رفتارهای سادیستیک و دگر آزاری در جامعه بدل شده است. اگر این شخصیت های مختل کننده در جامعه درمان شوند، سیاست و جامعه نیز آزادتر می شود، اگر این شخصیت های مزاحم در جامعه مرزهای خود را شناسایی کنند، خانواده ها و جامعه می تواند نفسی تازه و سالم بکشد.

انگشت اتهام را نه به سوی دشمن توهمی، بلکه به روی خلاقیت و نظام فکری خودمان باید نشانه بگیریم و تا زمانی که خرمان(شکممان) مهم تر از خودمان باشد، اوضاع کابوسی تر خواهد شد. دلم برای خیلی ها که مظلوم واقع می شوند و در معرض این شخصیت ها قرار می گیرند و راه چاره ای جز سوختن و ساختن ندارند تنگ می شود. در کشوری که حجاب اجباری است و این همه هزینه و انرژی برای رعایت حجاب می کنند، اما اختلال شخصیتی ها را به حال خود رها کرده اند، و چه بسا این اختلال شخصیتی ها را توسعه و گسترش می دهند، تا پرنده یادش برود که پرهایی نیز داشته است! و سپس آمار بیرون درز می کند که 33 درصد ایرانی ها مشکلات روانی دارند.

.................................................................

رو به روی من فقط تو بوده ای 

از همان نگاه اولین 

از همان زمان که آفتاب 

با تو آفتاب شد 

از همان زمان که کوه استوار 

آب شد 

از همان زمان که جستجوی عاشقانه ی مرا  

نگاه تو جواب شد 

روبه روی من فقط تو بوده ای 

از همان اشاره‌٬ از همان شروع 

از همان بهانه ای که برگ 

باغ شد 

از همان جرقه ای که 

چلچراغ شد 

چارسوی من پر است از همان غروب 

از همان غروب جاده 

از همان طلوع 

از همان حضور تا هنوز 

روبه روی من فقط تو بوده ای 

من درست رفته ام 

در تمام طول راه 

دره های سیب بود و 

خستگی نبود 

در تمام طول راه 

یک پرنده پا به پای من 

بال می گشود و اوج می گرفت 

پونه غرق در پیام نورس بهار 

چشمه غرق در ترانه های تازگی 

فرصتی عجیب بود 

شور بود و شبنم و اشاره های آسمان 

رقص عاشقانه ی زمین 

زادروز دل 

ترانه 

چشمک ستاره 

پیچ و تاب رود 

هرچه بود٬ بود 

فرصت شکستگی نبود 

در کنار من درخت 

چشمه 

چارسوی زندگی 

روبه روی من ولی 

در تمام طول راه 

روبه روی من تو 

روبه روی من فقط تو بوده ای 

 

محمدرضا عبدالملکیان

...........................


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.