با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

عزیز دل، سلام.
روزهای بدون تو یکی پس از دیگری می گذرند و روزی نیست که من به تو فکر نکنم. هر روز خاطرات روزهای قشنگ با تو بودن را با خودم مرور می کنم.. چه شاد باشم و چه غمگین، یاد تو همیشه حالم را بهتر می کند. دیشب به رسم اینروزها -که پر از دلتنگی ست- خاطرات خوب با تو بودن را مرور می کردم.
خاطره اولین دیدارمان  به تمام دقایق و لحظاتی که دانشگاه تا چهار راه ولیعصر را دو تایی طی می کردیم و به آن غروب دل انگیز که برای اولین بار دست های مهربانت را در دست من گذاشتی و دست در دست هم جاده را طی می کردیم و من انگار قشنگ ترین حس دنیا را تجربه می کردم در بیاد ماندنی ترین غروب دنیا. بودن تو در کنارم برام مثل رویا بود چرا که تو خوب و خواستنی بودی و زیبا.
در پارک لاله  وقتی برای اولین بار تو را در آغوش گرفتم آرامش را با تمام وجودم حس کردم... و آغوشی که امن ترین آغوش دنیا شد برایم.. که تو، نه فقط آغوشت بلکه تمام وجودت سرشار از آرامش بود.
دلم برای خیلی روزها و خیلی دقایق تنگ شده. روزهای با تو بودن، روزها و ساعت های انتظار و بالاخره موعد قرار و دقایقی که چشم به پله برقی مترو می دوختم تا آمدن تو را از دور تماشا کنم. روزی که با تو آغاز می شد و صبحی که تو به آن نور می پاشیدی. می دانی، اصلا تو آمده بودی که به زندگی ام رنگ بپاشی... 
دلم برای طبع شعرت تنگ است.. برای روزهایی که با صدای خودت برایم شعر می خواندی و شعرهایی که با صدای تو زیباتر می شدند.
بهترینم..
این روزها نیستی در کنارم اما در دنج ترین و قشنگ ترین گوشه قلبم خانه ای داری به وسعت تمام دنیا و به زلالی آب چشمه سارها.. تکرار نشدنی ترین خاطره خوب زندگی.. خوشبختی تو نهایت آرزوی من است.
دوستت دارم تا همیشه.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.