با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

آتش دوزخ باشد

شراب باشد

تو کنار من باشی

و شیطانی که گولمان بزند!

شب که شد

از بام جهنم خودمان

بهشت دیگران را می‌بینیم...

 

"نیکی فیروزکوهی"


..........................................

یک دوست داشتن هایی 
هم هست
که از دور است و در سکوت
که دلت برایش از دور ضعف می رود
که وقتی هواسش نیست 
چشمانت را می بندی
و در دل
دعایش می کنی
و با یک بوسه به سویش 
روانه می کنی
که وقتی بی هوا
نگاهش با نگاهت
یکی می شود
انگار کسی به یک باره
نفس کشیدن را ممنوع می کند
یک دوست داشتن هایی هست
که به یک باره 
بی مقدمه
پا در کفشِ دلت می کند
و جا خوش می کند
و از دستِ تو کاری بر نمی آید
جز از دور دوستش داشتن
یک دوست داشتن هایی هست
ساکت است
آرام است
خوب است
گم است ..
\..........................
سردم که میشود

پتو را دورم میکشم

چشمانم را میبندم

آنوقت یک دل سیر به تو فکر میکنم

آن لحظه انگار

از ازل زمستانی نبوده

و تنهایی فقط برای خداست

آن لحظه اوج میگیرم

یادت هست میگفتی:

« کاش میتوانستیم پرواز کنیم؟! »

......................


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.