با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

انسان خودشناس ممکن است از کسی و یا چیزی و یا احساسی فریب بخورد ولی چون می داند اعتماد بر فریب پیروز است،به مقام بلند اعتماد رسیده و اعتماد می کند.او بخاطر ترس از فریب و دروغ که هر دو مظاهر پوچی و تاریکی است هرگز از بدست گرفتن چراغ اعتماد فرار نمی کند چون می داند این اعتماد است که بر همه جا نور می افکند و با خود عشق و آگاهی و انسانیت می آورد.در درون او اعتماد وجود دارد همانگونه که همه مظاهر عشق وجود دارد.
انسان خود شناس اعتماد می کند حتی اگر فریب خورده باشد.او میداند همه چیز بدون اعتماد نابود خواهد شد،دیگر چیزی بنام توانمندی و رشد اتفاق نخواهد افتاد . کودک یاد می گیرد به زمین و پاهای خود اعتماد کند حتی اگر بارها زمین بخورد و زخمی شود، چون فطرت کودک می داند تنها با اعتماد می تواند راه رفتن را بیاموزد و لذت راه رفتن و پیروز شدن را با تمام وجود احساس کند، انسان بدون اعتماد معنای زندگی را از دست می دهد.تمام رشد و شکوفایی انسان با اعتماد اتفاق می افتد.
اگر اعتماد ما را از ما بگیرند نمی توانیم دوباره برخیزیم و راه برویم .
اعتماد کردن نشانه حماقت نیست.انسان آگاه اعتمادش هم اعتماد آگاه است.
در واقع او به من نفسانی و من دروغین دیگران اعتماد نمی کند بلکه به آگاهی و من حقیقی و عشق خود اعتماد می کند.
و این نکته را بدانیم فریب حقیقی را انسان همیشه از نفس و نا آگاهی خود
می خورد و نه از دیگران.
............................................................................

دوستت دارم

چو بوی تازه ی نان، به وقت افطار

دوستت دارم

چو عطر تند پدربزرگ، به وقت نماز

دوستت دارم

چو یاس های ترمه ی بی بی

چو شب بو های باغچه ی حیاط

چو گلبرگ سرخ میان کتاب

دوستت دارم

و هر بار بجای گفتنش؛

بو می کشم

تمام عطرهای جهان را

که از تن ات

بارها جا گذاشته ای.

 

"حمید جدیدی"
...................................

وقتی یک رابطه برات ارزش داره، براش وقت میذاری.

وقتی یک نفر برات ارزش داره، براش توضیح میدی تا سوتفاهم برطرف بشه.

وقتی یک غم رو توی چهره طرفت میبینی و سعی میکنی غم زدایی کنی، یعنی طرف برات عزیزه.

اگه اینطوری نبود که به هیچ جات هم حساب نمیکردی.

اگه برای رابطه ات وقت نذاشتی که خوب یعنی رابطه برات مهم نیست.

اگه از دوری کردن ها بغضی روی دلت نشست و حتی احساس کردی دلت درد گرفته بی دلیل، یعنی، یعنی اینکه دوری داره اذیتت میکنه، یعنی دوست نداری دور بشی، یعنی دوست داری نزدیک بمونی.

حالم خوب، هم هست و هم نیست!

خوبه وقتی بهش نزدیکم. بده وقتی ازش دورم.

خوبه وقتی بهم نزدیکه، بده وقتی ازم دوره.

آسان نیست وقتی دچار سوتفاهم میشه بتونی از سوتفاهم درش بیاری.

آسان نیست وقتی غمگینه، بتونی شادش کنی.

آسان نیست وقتی خودم هم غمگینم بتونم خودم رو شاد کنم.

آسان نیست وقتی دوست داره غمگین باشه بخوای شادش کنی و حتی وقتی دوست داری غمگین باشی هودت رو شاد کنی!

وقتی، آسان نیست، مثل یک مرد لبخند بزن و بگو حال من خوب است. باور کن خوب است و روبراه. او که باور کند تو هم خوب خواهی شد.


.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.