تا زمانی که ذره ای کینه، سوءظن و مخالفت و دشمنی بر اساس احساسات و تجارب گذشته از کسی داریم، محال است واقعیت و حقیقت را ملاقات کنیم.
تمام دشمنی ها از روی ناآگاهی و نادانی است و نادانی فقط شیطان را درون ما و ما را به طرف شیطان جذب می کند.
ناآگاهی توهم و احساس حقانیت جعلی در ما تولید می کند و این احساس بیگانگی و انزوا می آفریند، که احساس بیگانگی و انزوا از جنس خداوند و عشق و حقیقت نیست، بلکه از جنس شیطان و خشم و نفرت است.
خشم و نفرت چهرهء مالک را شبیه شیطان می کند، و شیطان شیطان را جذب می کند.
آرامش واقعی و تجربهء حضور و زندگی و سلامتی واقعی زمانی ممکن است که تسلیم شویم و عشق و همبستگی را به نمایش بگذاریم، نه اینکه عشق و همبستگی را سانسور کنیم.
خداوند همان سخن درست "در ظاهر" مخالف شماست، اگر سخن درست مخالف را سانسور کنیم و یا بی اعتنا باشیم، دقیقاً خدا و آگاهی و عشق را انکار کرده و با او دشمنی ورزیده ایم!
ما می توانیم با تمام دنیا دوست باشیم و تمام دنیا ما را بشناسند و ما در تمام دنیا نفوذ داشته باشیم، اما اگر سانسور و ذره ای جعل در این کار باشد و حقوق یک نفر در این سیاست و روش زندگی پایمال شود، گویی که شیطان چهرهء ما را آرایش کرده باشد.
و اگر خداوند و حقیقت همان یک نفری که حقش پایمال و سانسور و تحریف شده است، باشد!؟