با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

ترازوی من تقلبی


آدم بدون ترازو به فردی بسیار متوهم به مانند اسکیزوفرنی شدید می ماند که با یک ژاپنی ازدواج کند، اما زبانش و حتی زبان بدن و نمادها را هم بلد نباشد. آدم بدون ترازو دهن بین بی قراری است که دم به دم نظر و نگاهش را می تواند تغییر دهد، چون "خودش" در درون خودش ترازویی ندارد که به آن مراجعه کند. او مجبور میشود به دیگران مراجعه کند، گاهی به کتاب ها، گاهی به کتاب های دانشگاهی و ضعیف ترها هم چشم و نگاهشان به دهن همکار، همسایه، دوست، دوستی که همسرش قاضی است و مجری تلویزیون مورد علاقه اش!

اینها مزاح نیستند، بدبختی های جامعهء بشریت هستند.

مردی می گفت که همکار همسرم به زنم گفته که مرد شما مغرور و متکبر است، او هم دهن بین اورجینال بدون ترازوی دم دمی مزاجی که طوطی وار همه چیز را تکرار میکند. 

شاید او مغرور نیست، بلکه مناعت طبع دارد، اما فرق این دوتا را یک آدمی که به روشنگری نرسیده است را نمی تواند تشخیص بدهد.

دیده ای خواهم که باشد شه شناس/// تا شناسد شاه را در هر لباس

برای همیشه یادمان باشد، که سخن و قضاوت دیگران با ترازوی من فکری متولد نشدهء تربیت نشده قابل اعتماد نیست، جنس ترازوی چنین فردی از حقارت ها، انتقام ها، حب و بغض ها و ناقص بینی های من توهمی و نفس ساخته شده است.

ترازوی من تقلبی، تقلبی است. عشق من تقلبی هم تقلبی است، زیرا عشق هرگز دهن بینی نمی کند!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.