با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

ذهن مجعول و تقلبی مجبور است نوع جعل و تقلبی هرچیزی را بسازد، تا کم نیاورد، تا فریب بدهد و در فریب بماند و در فریب زندگی کند. ذات من بازاری و تقلبی خودفریبی است. نفس و یا همان من بازاری مجعول در طول تاریخ، خودش را ذات انسان جا زده است. معلوم است که وجود او از جعل ساخته شده و ماهیت او نیز جعل است و تعاریف او نیز وارونه و تقلبی است.

مولانا از زبان اصالت می گوید:

گفتی که تو را یارا در غار نمی‌بینم

آن یار در آن غار است تو غار دگر رفتی

چون کم نشود سنگت چون بد نشود رنگت

بازار مرا دیده بازار دگر رفتی

من بازاری ، فقط و فقط به فکر اعتبار ظاهری خود است. یعنی قبلهء من بازاری امور ظاهری زندگی است و برای فروش دست آوردهای خود، ماهیت اصلی همه چیز را جعل می کند و تعریف اصالت را نیز جعل کرده است. 

اصالت نمی تواند مرده باشد، اصالت نمی میرد، اصالت با عشق در ربط است، با آگاهی و معصومیت در ربط است، اصالت آزار دهنده نیست. اصالت از جنس شادی و سلامتی است. اصالت از جنس واقعیت است نه از جنس توهم و خیال. اصالت فریب نمیدهد، او پیشاپیش هست و تو باید آن را کشف کنی، اما اصالت ساختگی فریب میدهد، هم خود و هم دیگران را. 

بعضی ها یاقوت تقلبی خود را اصل معرفی می کنند و آنقدر دروغ میگویند تا خودشان هم باور می کنند که یاقوتشان اصل است، یعنی دروغ و فریب میشود ایمان و عملشان! 

آیا اصالت با دروغ و فریب در تجانس است!؟

اصالت انسانی ساختنی نیست، کشف کردنی است. اصالت انسانی شیء نیست که آن را بسازند. اصالت، سنت و فرهنگ و قرارداد بازاری نیست که قابل تغییر باشد.

نفس یعنی نقاب، حجاب، شخصیت و رنگ، و او برای حفظ بازار خود هزاران رنگ به اصالت و حقیقت خود میزند. 

نفس با اصالت، حقیقت، عریانی و ماهیت خود بیگانه است. نفس آنچه را که می تواند می بیند و آنچه را که ورای فهم و درک و دید او باشد، آن را انکار میکند. اصالت انسانی برای فرد فخرفروش و برتری خواه و جاهل قابل دیدن نیست. اصالت را نمی توان با جنس تقلبی قاطی کرد، زیرا باهم جوش نمی خورند. 

فخرفروشی، تخریب، تحقیر، درد و اندوه هیچ مناسبتی با اصالت ندارند. خداوند فقط جنس اصیل می آفریند، و شیطان اصالت او را گرفته و نقاب و حجاب به او میدهد، و حالا نقاب ها به رقابت می پردازند، دانشمند می گوید نقاب من اصیل است و هنرمند و ثروتمند می گوید نقاب من اصیل است، بازاری و زاهد هم بی ادعا نیست، و شما تصور کنید جایگاه همدلی و اصالت را در این رقابت!

من گربهء ایرانی را بسیار اصیل تر از انسان اعتباری و شخصیت پرست دانش آلود می بینم. 

اصالت با دانستن کسب نمیشود، اما با سکوت و تسلیم و قربانی کردن من بازاری چرا!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.