با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

خبر :

یکشنبه ۲۱ فروردین پسر ۱۷ ساله در ورامین، دختر(ستایش قریشی) همسایه افغانستانی‌شان را که هنوز شش سال بیشتر ندارد به خانه می‌برد و پس از تجاوز به او، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده و در وان حمام بر رویش اسید ریخته تا از بین برود. اما چون جسد به‌طور کامل از بین نرفت، از دوستش یاری می‌طلبد

 

دوست وی با توجه به ابعاد جرم، ماجرا را با پدر خود در میان گذاشته و پدر هم با یکی از معتمدین محل و نهایتاً بدون کمترین تردیدی به پلیس خبر می‌دهند. پلیس هم هنگام مراجعه به خانه، هم باقیمانده جسد را پیدا می‌کند و هم قاتل را دستگیر می‌کند.


خانم هانا ارنت در کتاب انسان در عصر ظلمت به درستی اشاره می کند که بالاترین درجه شرارت بشر حسادت می باشد و انگاری که کل این حرف شرح و بیان همه ما ایرانیان است

به نظر من در میان انواع و اقسام تخصص ها و پیشه ها در دنیای دیروز و امروز شغل و پیشه ای است که قدمتش به اندازه تاریخ بشر است و عمقش در این سرزمن در این روزها از کل تاریخ و جغرافیای بشر بیشتر و ان پیشه جهل و خود فریبی است که همین نیز منشا و خاستگاه اصلی اش حسادت می باشدو نخواستن خوشبختی و ثروت و رفاه برای دیگران

سرزمینی که اینگونه اساتید یاوه گویش بر طبل بی عاری و بی اخلاقی و ناسیونالسم کور می زنند و با تمامی هویت ها مشکل دارند به جر هویت بر باد رفته فارسی و ایرانی بودن

هویتی که در یک سفر به ترکیه یا اروپاو امریکا در عرض چندین ساعت به راحتی در فرهنگ میزبان هضم میشود و با فرافکنی ابلهانه ای انوری ها را متهم به تازه به دوران رسیدگی میکند

در نهایت به این روزگار هم می افتد که دخترکی شش ساله مورد تجاوز واقه بشود و انگاری نه انگار

پیشه جهل و نادانی کم دردسر ترین پیشه این روزهای وطن می باشد و روز به روز بر شاغلان در ان اضافه میشود

این خاک سرزمین رویایی پورنو گراف ها و معتادان و یاوه گویان رویا پرداز می باشد

چون تنها چیزی که مردمان ان نمی توان پیدا کرد

اشتی با واقعیت و تلاش برای رفاه میباشد


 روانت شاد حسین پناهی که زیبا سروده ای  :


سلام

خداحافظ!

چیز تازه ای اگر یافتید،

بر این دو اضافه کنید

تا بل باز شود این در گم شده بر دیوار.

 

"حسین پناهی"

........................

می دانی؟

یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت
باید به خودت استراحت بدهی....دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:بگذار منتظر بمانند.


"حسین پناهی"


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.