با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

از رنجی خسته ام که از آن من نیست
بر خاکی نشسته ام که از آن من نیست
با نامی زیسته ام که از آن من نیست
از دردی گریسته ام که از آن من نیست
از لذتی جان گرفته ام که از آن من نیست
به مرگی جان می سپارم که از آن من نیست.

ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻃﻌﻢ ﺗﻠﺦ ﻣﻜﺪﻭﻧﺎﻟﺪ
ﭘﺸﺖ ﺷﻴﺸﻪ ﻫﺎﻯ ﻓﺴﺘﻔﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﻔﻢ
ﺯﻳﺮ ﺷﻴﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻔﺖ ﺷﺮﻛﺖ ﺗﻮﺗﺎﻝ
ﻻﻯ ﭼﺮﺧﻬﺎﻯ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﺩﺭ ﻛﻔﻢ
ﺧﺸﻜﻴﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﺭﻭﻟﻜﺲ ﺗﻮ
ﺷﺎﺩ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﻯ ﻗﺮﺹ ﺍﻛﺲ ﺗﻮ

ﺛﺒﺖ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺗﻨﺎﻗﺾ ﺩﻭﺍﻡ ﻣﺎ
ﮔﻮﺭ ﺟﺪ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻭ ﭘﻴﺎﻡ ﻣﺎ

ﺍﺯ ﺭﻧﺠﻰ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﺮﺧﺎﻛﻰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻰ ﺯﻳﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﺍﺯ ﺩﺭﺩﻯ ﮔﺮﻳﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﺗﻮﻯ ﺟﻨﮓ ﻟﻪ ﺯﻳﺮ ﭼﺮﺥ ﺗﺎﻧﻜﻬﺎ
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺻﻠﺢ ﻏﺮﻕ ﻗﺮﺽ ﺑﺎﻧﻜﻬﺎ
ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻯ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﺟﻴﺐ ﻫﺎ
ﻳﻚ ﭼﻚ ﻣﭽﺎﻟﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﺎﻧﺠﻴﺐ ﻫﺎ
ﺳﻮﺩ ﻛﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻧﺒﺾ ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ
ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺤﻠﻪ، ﺁﺷﻴﺎﻧﻪ ﺍﻡ
ﭘﻨﺞ ﺻﺒﺢ ﺭﻭﻯ ﺩﺍﺭ ﻛُﺮﺩ ﻣﻴﺸﻮﻡ
ﺑﺎ ﺑﻠﻮﭺ ﻭ ﻟﺮ ﺷﻜﻨﺠﻪ، ﺧﺮﺩ ﻣﻴﺸﻮﻡ
ﺗَﺮﻙِ ﺗُﺮﻙ ﺗﺎﺭﻙ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﻯ
ﻳﻚ ﺍﺭﻭﻣﻴﻪ ﻧﻤﻚ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺁﺫﺭﻯ

ﺍﺯ ﺭﻧﺠﻰ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﺮﺧﺎﻛﻰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﺎ ﻧﺎﻣﻰ ﺯﻳﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﺍﺯ ﺩﺭﺩﻯ ﮔﺮﻳﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ

..........................................................

شب سیاه و چشم بیدار
شب سیاه و سایه تار
شب سیاه و باد و باران
شب سیاه و ماه پنهان
نرو بمان
ما به سایه‌های روی دیوار
ما به ابرهای تیره و تار
ما به کافه‌ها و دود سیگار
ما به شب‌های تار دل بستیم
ما به خنده‌های زیر بارون
ما به صبح باغ بهارون
ما به بیداری شبانه
ما به خواب روزها دل بستیم
بهار ما گذشته شاید
بهار ما گذشته انگار
بهار ما گذشته شاید
گذشته‌ها گذشته انگار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.