با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

نازنینم

مهربانم

گاهی مهم ترین سوال ذهنم

اصلا گاهی چرا

همیشه در طی این سالها

این بوده است

که تو کیستی ؟؟؟

چگونه می شود

انسانی در این هیاهوی

داد و بیداد

تنفر 

و نادانی را زرنگی انگاشتن

همانند معشوقه هایی

که در داستانها دختر پادشاه شهر بوده اند

و دست نیافتنی

بزرگوتری را

مهربانی را

با نگه داشتن شان خود

به انسانها ببخشد

گاهی به خود می گویم

مگر من چه کرده ام

که با بودنت 

هر روز

فرصت زندگی کردن

سالم اندیشیدن را

به من می بخشیدی

اکنون که نیستی

بازهم

انگاری هستی

و من شب ها با دلتنگی عمیقی به خواب میروم

ولی هر صبح با امیدی تازه

و با همان تعهد که در بودنت بود

می خواهم زندگی کنم

چون میدانم

تنها راه برگشتن تو

زندگی کردن است

چون تو روشنایی هستی

زندگی هستی

و وجودت را با یاس و سیاهی

هیچ نسبتی ندارد

معشوقه ام

با تو

همه چیز

از یک راه رفتن معمولی

حتی یک لیوان آب خوردن

برای من معنا دار است

نگه به چشمانت

برای من

همانند جذب انرژی از یک منبع بی پایان است

و نوازش موهایت

برای من

امیدی دوباره

به زندگیست

نیستی

همه این ها را باز دارم

ولی برگرد

که همه عمر  زیبایی را

در لحظه به لحظه زندگی ام

احساس کنم

ماندن 
مرد می خواهد
پشتِ کسی که آمده ای و اهلی اش کرده ای را دم به دقیقه خالی نکردن 
مرد می خواهد
مردانگی به منطقی بودن نیست 
عشق و عاشقی کردن 
مرد می خواهد
احساس امنیت مرد می خواهد
شانه شدن برای دلتنگی های زنی که دوستت دارد 
مرد می خواهد

مردانگی به موهای سفید کنار شقیقه ها نیست
مردانگی اصلا به مرد بودن نیست
ماندن 
مرد می خواهد 
ساختن
مرد می خواهد
بودن
مرد می خواهد

بدبختانه تمام خوشبختی های کوچک و ساده ی دنیا 
مرد می خواهد
و از همین رو 
کار جهان رو به خوشبختی نیست

........................

همیشه دوست داشتم بدانم 
اولین بوسه چگونه شکل گرفت ؟
از روی هوس بود یا دوست داشتن محض ؟
چه حسی در دو طرف ایجاد کرد ؟
چگونه به دیگران سرایتش دادند و 
ای کاش سناریوی اولین بوسه را داشتم 

آندره  تارکوفسکی

..................

در رویاهای من
هیچ عشق دیگری
نمیخوابد
تو خواهی رفت
ما با هم خواهیم رفت
بر فراز آب هایی از جنس زمان
دیگر هیچکس 
در کنار من
به درون سایه ها
سفر نخواهد کرد
تتها تو
همیشه سبزی
همیشه خورشید
همیشه ماه

پابلو نرودا
ترجمه : سارا عبدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.