با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

نازنیم

مهربانم

این ها دو کلید واژه روزانه نوشته هایم است

نیستی 

من تورا درذهنم

با این دو کد در خاطر سپرده ام

مگر به غیر از این است که

نازنینم بودی

و لذتی عمیق بود برایم

که نازت را بکشم

و مگر

به غیر از این بود که

مهربانترین بودی برایم

این ها

حتی برایم

از واژه معشوقه ام نیز

عزیز تر است

شاید

عشق فراموش می شود


ولی وقتی

معشوقه 

مهربانترین باشد

.

.

.

چه فراموشی؟؟؟؟

فراموشت کنم که چه شود

که امیدم را از دست دهم

به نوری که

 دقیقا

زمانی به به چشمانم تابید

که میرفتم

همانند بسیاری

در این سرزمین

به تاریکی

تعصب

جهل و خود بزرگ بینی عادت کنم

مگر این گرمی

این شادی

این غابه بر یاس

را که تو برایم به ارمغان آوردی

می شود فراموش کرد

 نمی دانم

شاید تو مرا فراموش کنی

شاید بتوانی

هزاران دلیل برای

این فراموشی پیدا کنی

اما من یک دلیل هم برای این کار ندارم

من این امید را

این نور را

این عشق

بینظیر را که با تو زیستم

می خواهم

با تمام وجود می خواهم

 من

با تو تفاوت هارا احساس کردم

مهربانم

این متفاوت بودن را می خواهم

تورا برای همه عمر می خواهم

این روزها و این سطر ها که سهل است

انقار می خواهم

که می توانم همانند دوران مدرسه

روزی 1000 بار

تنها دو واژه

نازنینم

مهربانم را مشق کنم

تکرار کنم

من این تکرار 

واژگان زیبای

نازنینم

مهربانم را 

در گوش تو می خواهم

 ( م.ص... اردیبهشت 1395)


پا نوشت++++++

از همه کس گذر کنم، از تو گذر نمی شود

مشکل تو وفای من، مشکل من جفای تو

 

کن نظری که تشنه ام، بهر وصال عشق تو

من نکنم نظر به کس، جز رخ دلربای تو

 

جان من و جهان من، روی سپید تو شدست

عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو

 

از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم

من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو

 

دست ز تو نمی کشم، تا که وصال من دهی

هر چه کنی بکن به من، راضی ام از رضای تو

 

"مولانا"




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.