با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

سلام نازنینم

در مسافرت هستی و من دلتنگ

نمی دانم چه کار کنم

گوی موزیکالی که به من دادی کوک کردم

شاید شنیدن صدایش مرا کوک کند

بدک نیست

ولی هیچ جیز

هیچکس

به اندازه تو مرا کوک نمی کند

مریم

دوست دارم همانند این خرس درون گوی باشم

البته نه تنها

بلکه با تو

همانند این چشم نداشته باشم

و اسیر در میان برفها باشیم

مریم

هیج استعاره ای

شعری نمی توانم بگویم

بیان کنم

ولی به شدت دلتنگت هستم

Image result for ‫گوی موزیکال‬‎


باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند. و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است... 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.