با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

 در این  میانه اشوب و هوای بس نا جوانمردانه ولی امید بخش زمستانی

مریم عزیز مدام این ترانه را گوش می دهم

ببین از تو چه پنهون دلم هواتو کرده

هوای صحبت های تو آشنا رو کرده

می خوام هزار و یکشب بشینم پای حرفهات

نگاهم رو بدوزم به اون غنچه ی لبهات

ببین از تو چه پنهون قشنگ نازنینم

نمی خوام نمی تونم که دوریتو ببینم

تو چشمای قشنگت یه آسمون ستاره ست

تبسم روی لبهات برام عمر دوباره ست

از تو چه پنهون که شبها تو به خوابم میای

بنده نوازی می کنی به سراغم میای

دل من رو با خود می بری تو به شهرهای دور

تو قصر رویا می شونی توی دنیای نور

اگه مثل یه سایه برات باری نباشم

می خوام حتی یه لحظه ازت جدا نباشم

می خوام تو باغ چشمام گل روی تو باشه

توی خلوت دستهام سر زلف تو باشه

از تو چه پنهون که شبها تو به خوابم میای

بنده نوازی می کنی به سراغم میای

دل من رو با خود می بری تو به شهرهای دور

تو قصر رویا می شونی توی دنیای نور

اگه مثل یه سایه برات باری نباشم

می خوام حتی یه لحظه ازت جدا نباشم

می خوام تو باغ چشمام گل روی تو باشه

توی خلوت دستهام سر زلف تو باشه

الهی بمونی همیشه واسه ی من

تویی دار و ندارم تو موندی واسه ی من

تو موندی واسه ی من

از تو چه پنهون که شبها تو به خوابم میای

بنده نوازی می کنی به سراغم میای

دل من رو با خود می بری تو به شهرهای دور

تو قصر رویا می شونی توی دنیای نور


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.