با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

به مناسبت روز زن

نازنینم

کودک که بودم دیدن تازه ها را بر

بر تایید انچه بزرگان  می گفتند و نمی دانستم  ترجیح دادم

حضور حد اکثری در این دنیا را

بر داشتن حد اکثر ها

و ماجرای خود زندگی را

بر پیدا کردن جواب تردید ها

 تشکیل گروه را دوست داشتم

نه با زور

که با عشق

با دلیل

 تغییرات مضطربم نمی کرد

خیلی زود فهمیدم

زیباترین پروا نه هم حاصل یک تغییر شگرف است

شکافتن پیله که بر دور خود بافته بود


نوجوان که شدم

به ارمان های بزرگ

چشم دوختم

می خواستم در عشق به همه انسانها برسم

حتی کودکان گرسنه افریقا

و 

.

.

 تا انکه تورا شناختم

و در یافتم

می توان از ساده ترین چیزها لذت برد

مثلا وقتی گلی ابی رنگ را در کیف دانشگاه تو می دیدم

یا گشتن در مغازه های فردوسی تا ولیعصر و حتی تجریش

بانویم

زندگی از همین چیزهای کوچک درست می شود

 آنکه در پی کارهای بزرگ است

نمی داند

زندگی را باید در تار و پود روزها دریافت

و در سلول هر ثانیه

در یک وازه بجا

در رفتاری سنجیده و گاهی هم به عمد برای هیجان نسنجیده

در یک جمله صمیمی

در یک بوسه طولانی

و در اهنگی که می گوید :

 کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه ....

 نازنینم انچه به من شور می بخشد

لحظه های زیبایی است که با من سهیم می شوی

شاید بد نباشد بدانی

برای من مهم است در کنار یک موجود همانند نامش مریم

 

وای که لبخندت

بوسیدنت

 چه ارامشی  می بخشد

و در کنار تو بودن چه احساس خوبی است

خوشبختب مقصد نیست

رفتن راه در کنار هم است

و برای خوشبخت بودن

 هیچ وقتی بهتر از اکنون نیست

پرا که خوشبختی

جمع خوش وقتی است

همین لحظات در کنار هم بودن

حتی به هنگام راه رفتن

 نازنینم

بگذار

در هرجا نشانی از قلب تو باشد

نشان مهر و توجهی راستین

 در میانه امواج سهمگین ریا کاری ها

در میان این گرگ صفتان و لاشخورها



نازنینم

بهترینم

تو خود عشقی

و خود زندگی  و دریچه ای به بهشت

 بی تو به راستی

آسمان و من چه بینوا بودیم

...........................................


روز زن مبارک بهترینم


..........................................

من خراب گیسوان توام 
لبخند که می زنی، 
جهان سمفونی بی بدیلی می شود

که دلم را به پرواز در می آورد.با نگاهت یخ روزگار ذره ذره آب می شود و

بهار و دلم بی تاب مهربانی های مُدامت

دست هایم را
لای موهایت که یله می کنم 
شراب از سرانگشتانم عطر افشانی می کند 
محبوب من !
من خراب میخانه ی گیسوان توام .

.................

نتیجه تصویری برای در هرجا نشانی از قلب تو باشد





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.