با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

افتاده اگر به خاک دیدی، از شاخه جدا شقایقی را

یا در دل موج سهمناگین، توفان بشکسته قایقی را

 

در صبح بهار جای شبنم، در گونه گل تگرگ دیدی

یا صید به خون کشیده ای، افتاده به دام مرگ دیدی

 

چون من به نگاه دلفریبی، گر عاشق و بی قرار گشتی

در دشت جنون بی ترانه، سرگشته تر از غبار گشتی

 

یا پیر شدی چو من دریغا، از آینه شرمسار گشتی

 

گفتی که همیشه یاد من باش، من یاد تو بوده ام همیشه

من هر غزل و ترانه ام را، بهر تو سروده ام همیشه

 

هر صبح پس از نیایش من، از ته دل دعات کردم

در قصر بلور آسمونها، فریاد زنان صدات کردم

 

ای عشق مرا نکرده باور، آن لحظه مرا به خاطر آور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.