با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

بیا، مرو ز کنارم، بیا که می میرم

نکن مرا به غریبی رها که می میرم


توان کشمکشم نیست بی تو با ایام

برونم آور از این ماجرا که می میرم


نه قول هم سفری تا همیشه ام دادی؟

قرار خویش منه زیر پا که می میرم


به خاک پای تو سر می نهم ، دریغ مکن

زچشم های من این توتیا که می میرم


مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من،

به سوی برکه آخر شنا ، که می میرم


اگر هنوز من آواز آخرین توام

بخوان مرا و مخوان جز مرا که می میرم


برای من که چنینم تو جان متصلی

مرا ز خود مکن ای جان جدا ، که می میرم


ز چشم هایت اگر ناگزیر دل بکنم

به مهربانی آن چشم ها که می میرم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.