با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

رازی که میانِ ماست

شعرهایی‌ست

که هیچ‌گاه به ذهنمان خطور نکرد

اما

سرودیمشان

کودکی‌ست

که نطفه‌اش بسته نشد

اما

به دنیا آمد

حرف‌هایی‌ست

که همه از ما می‌دانند

جز من و تو

رازی که میانِ ماست

قلبی‌ست

که از ابتدای عشق

ایستاده تپید ...

.....................................

 

فرصت کم بود و

سردرگمی‌های تو زیاد

در این مدتِ کم

از دستِ هیچ علمی

برای تو

کاری برنمی‌آمد

فقط

بوسه می‌توانست

در یک لحظه

تکلیفِ تو را معلوم کند

و...!

.............................

 

می‌خواهی

من را

به بی‌خبری از خودت

عادت بدهی ؟

من

به بی‌خبری از تو

عادت نمی‌کنم به نبودنت عادت نمی‌کنم به بودنت عادت نمی‌کنم

من

فقط می‌توانم

عاشق بشوم

که شده‌ام

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.