با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم
با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

با من حرف بزن بانو. برای من یه تکیه گاهی

من هر زمان که سکوت مى کنم در واقع دارم از تو حرف مى زنم

دلم به دام نگاهت اسیرتر شده است

 چقدر ماهِ رخت سر به زیرتر شده است !  

 چقدر خانه برای صدات می میرد ! 

چقدر عطر تنت دلپذیرتر شده است !  

 منم ...ولی نه همانی که می‌شناختی‌اش 

دلم به وسعتِ صد سال ، پیرتر شده است 

  شکستنی شده‌ام ؛ دست بر دلم نگذار

 از آنچه فکر کنی گوشه گیرتر شده است

پرنده‌ای که از آنسوی میله می‌ترسید 

برای با تو پریدن دلیرتر شده است  

 قدم به سینه‌ی سوزان من گذاشته‌ای 

دوباره گوشه‌ی چشم کویر ، تر شده است


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.