راس ساعت دلتنگی
دعوت می شوی
به عاشقانه ای
در کافه ی چشم هایم
که اگر نیایی عقربه های دلتنگی
فرو می ریزد
در جاده ای
که انتظار پیرش کرده است
قرارمان
راس ساعت دلتنگی
یادت نرود!
مثل آسمان اردیبهشت
غیر قابل پیش بینی ست
هوای دلت!
نمی دانم دستمال و سیگار و فروغ بردارم*
یا پیراهن چهارخانه ی راحتم تنم باشد
با این همه
چتر را فراموش نکن!
انگار دستی
تمام ساعت های خداحافظی را
به وقت باران های نم نم کوک کرده است!